تنهای تنها

delbar21

عاشق تنها

تنهای تنها شدم این بار با تو و خیالت باز هم من و تو در کنار قبری که نگاه او به ما و ما به اوست بازهم من و تو

 در کنار یک درخت پر از تبسم پر از نگاه نگاهی که مارو به فردا و فرداها میخواند ولی افسوس که فردائی برای من

و تو نیست و حال تو بی من ومن بی تو هستیم افسوس افسوس که زندگی ما رو از هم جدا کرد و نگزاشت که

من و تو به ما تبدیل شویم ولی بدان که باز هم من به یادت هستم به یاد تو و لبخند هایت لبخندی که با ان به من

زندگی مجدد بخشیدی و به من امید دادی تو گفتی که تا ابد با هم میمانیم  اما تو رفتی و با رفتنت یک خاطره

خاطرهای تلخ را به جا گزاشتی ولی........



نظرات شما عزیزان:

مهرداد اشک9
ساعت13:02---27 تير 1390
اما تو رفتی و با رفتنت

خاطرهای تلخ را به جا گذاشتی ولی...!

خیلی خوب بود....!




بشار
ساعت10:24---27 تير 1390
چرا؟

چرا غمگینی؟

عاشق شدم!!!!

آیا عشق شیرین است؟

بله....شیرین تر از زندگی!!!!

چرا تنهایی؟

ویژگی عاشق هاست!!!!

لذت تنهایی چیست؟

فکر به او و خاطرات و!!!!

چرا می روی؟

برای اینکه او رفت!!!!

دلت کجاست؟

پیش او!!!!

قلبت کجاست؟

او برده!!!!

پس حتما بی رحم بوده؟

نه...اصلا!!!!

چرا؟

چون باز هم او را می پرستم ...


بشار
ساعت10:17---27 تير 1390

خدایا!

به هرکه دوست می داری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است...

و به هر که دوست تر می داری بچشان که : دوست داشتن از عشق برتر است...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت1:35توسط سامان | |